وقتی که بچه بودیم 

 بعضی وقتا می شد که داخل خونه کلی اسباب بازی می ذاشتن جلومون...حسابی هوامونو داشتن!!!

کمی غیر طبیعی بود،اما آنقدر اسباب بازی ها برایمون دلچسب بود که فقط مشغول بازی می شدیم... و چیز دیگه متوجه نمی شدیم!!!

 

کمی که بزرگ تر که شدیم می دیدم که بچه ها رو چطور فریب می دن!

-حواسش رو گرم کن تا متوجه نشه که....

بچه تموم حواسش به همون اسباب بازی و یا تماشای برنامه  کودک مورد علاقه ش بود!

البته کافی بود کلمه از دهانم بپره بگم بابا...

اینجا بود که دیگر بهانه ی بابا نمی توانست او را کنترل کند

و باید با هزار دردسر او را آرام و یا به پدرش می رساندم!

دنیای امروز

یاد آوری آن روزها شاید تلنگری باشد برای متوجه شدنم....

با آزادی فریبمان می دهندو اسیر مان می کنند. اسیر شکم و زیر شکم تا مبادا فکر کنیم و همه نقشه های آنان نقش بر آب شود...

 

امروز تر!!!

دیگر بس است غفلت! باید هم خودمان از این خواب بیدار شویم و هم دیگران را بیدار کنیم!

وقت نماز صبح رسیده...قبل از طلوع باید نمازمان را بخوانیم....