زندگی خوب با عمل به سخنان اهل بیت

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۵۳ ب.ظ عباس حیدری
گاهی با خدایم صحبت می کنم!

گاهی با خدایم صحبت می کنم!

گاهی با خدایم صحبت می کنم!

با او معامله می کنم!

معامله هایی پر سود!

به خدا میر گویم خدا من این گناه را به خاطر تو ترک می کنم! به شرط اینکه

اولا کمکم کنی.

ثانیا بیشتر دوستم داشته باشی

ثالثا از گناهانم بگذری

و در ضمن فلان خواسته ام رو هم بدی!

 

آخه من سختمه گناه رو ترک کنم خدا که سختش نیس که ببخشه!

 

همین موقع به نظرم میاد که ارزش ترک گناه گاهی اینقدر بالاست که حیفه  خدا تو دنیا بهم بده اون وقت من تو دنیا هدرش بدم!

به خدا میگم اگه مصلحت می دونی بده اگه هم به مصلحتم نیست  واسم نگهش دار اون دنیا بهم بده!

۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس حیدری

سوگند به خورشید

   آیه 9 سوره شمس را خوانده ای؟!

پس از هفت بار سوگند

1.سوگند به خورشید و گسترش پرتو آن

2.و سوگند به ماه هنگامی که در پی آن آید. 

3.و سوگند به روز آن گاه که زمین را روشن و فضا را نورانی و خورشید را هویدا سازد. 

4.و سوگند به شب آن گاه که خورشید را بپوشاند و آفاق و هوا را تاریک نماید.

5.و سوگند به آسمان و آن (موجود مقتدری) که آن را بنا نمود. 

6.و سوگند به این زمین و به آن (ذات قادری) که آن را بگسترد. 

7.و سوگند به نفس (آدمی) و به آن که او را راست و درست کرد( اعضاء او را متناسب یکدیگر و صفات او را متلائم اعضاء و محیط خارج نمود.

 پس بدکاری و پرهیزکاریش را به وی الهام نمود و او را بر عمل توانا ساخت.

 

خداوند با تاکید می فرماید: "که به یقین رستگار شد کسی که نفس را (در کمالات اعتقادی و اخلاقی ) رشد داد و (از پلیدی های فکری و نفسانی) پاکیزه داشت."

 

ادامه مطلب...
۳۱ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۰۰ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عباس حیدری

چه اتفاقی می افته که گناه می کنیم

مراحلی که موجب میشن دستمون به گناه آلوده بشه:

1.لذت گناه برامون خیلی بزرگ میشه.

گویا با چشیدن این لذت آنچنان به آرامش می رسیم که نگو!!!

2.زشتی گناه رو کمتر می بینیم.

خب مگه چیه یه آرایش ملایم

3.همین قدر زشتی رو هم توجیه می کنیم!

همه اینطور هستن.

همه....

طرف هزاران میلیارد دزدید.اون کارش بده یا من؟

4.اگر هم اعتقاد داشته باشیم به خدا.

میگیم خب.خدا که ارحم الراحمینـــه 

ادامه مطلب...
۰۲ دی ۹۴ ، ۰۱:۱۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عباس حیدری

چرا گرفتاریم؟

زندگیِ دنیایی ، پر از مشکلا ته!

کسی از مشکلات، عبرت می گیرد. و دیگری، می نالد.

 

انسان موفق دنبال علت مشکلات می گردد.

خب علت مشکلات چیست؟  

"فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره."(1)

چه آیه زیباییست...

فردی تازه مسلمان شده بود. قرار شد قرآن یاد بگیرد. همین که این آیه را شنید.

گفت: بس!

همین آیه برای من کافی است...

----------------------------------------------

1.آیه 7و 8 سوره زلزال

البته توجه داشته باشیم که علت های دیگری همچون امتحان کردن و... هم می توانند باعث بلا شوند. مانند اولیا الله. انشاءالله  در این باره هم خواهیم نوشت.

۰۳ آذر ۹۴ ، ۲۳:۱۸ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عباس حیدری

غدیر در قرآن 2

تفسیر آیه تبلیغ‏ و آیه اکمال دین‏

1. آیه تبلیغ‏

 «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِى الْقَوْمَ الْکافِرین» مائده/ 67

اى پیامبر! آنچه را از طرف پرودگارت به تو نازل شده، به مردم ابلاغ کن، و اگر انجام ندهى، رسالت او را به انجام نرسانده‏اى و خدا تو را از مردم حفظ مى‏کند. خداوند مردمان کافر را هدایت نمى‏کند.

 

این آیه نکاتى دارد:

1. عبارت‏ (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ‏) که در قرآن دو بار بیشتر

نیامده، بیانگر آن است که آنچه پیامبر وظیفه دارد آن را به گوش مردم برساند امر مهمى است که مربوط به رسالت اوست و او چون رسول است باید آن را اعلام کند.

2. کلمه‏ (بَلِّغ) یعنى با جدیّت و اهتمام تمام آن را ابلاغ کن و به گوش مردم برسان تا کسى بعداً نگوید این مطلب به ما نرسید.

3. (مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ) یعنى مردم بدانند آنچه پیامبر مى‏گوید از جانب خودش نیست، از طرف خداست، خدایى که صاحب اختیار همه است.

4. (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ‏) یعنى ابلاغ این موضوع به شکل عملى و در قالب یک مراسم باشد. زیرا قرآن به جاى‏

آن که بفرماید: (بَلِّغْ ... وَ إِنْ لَمْ تُبَلِّغ‏/ بگو ... و اگر نگویى)، مى‏فرماید: (بَلِّغْ ... وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ/ بگو ... و اگر انجام ندهى)، یعنى ابلاغِ زبانى کافى نیست، بلکه ابلاغِ فعلى لازم است، باید یک مراسمى باشد و در این مراسم، آنچه را خدا گفته، به مردم اعلام کنى.

5. عبارت‏ (فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ) یعنى آنجه باید به مردم ابلاغ کنى، هم‏وزن رسالت توست، به گونه‏اى که اگر آن را به مردم نرسانى، گویا اصل رسالت پروردگار را به انجام نرسانده‏اى و زحمات بیست و سه ساله‏ات به هدر مى‏رود.

6. جمله‏ (وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ‏) نیز بیان مى‏دارد که پیامبر از ابلاغ این امر مهم ترس و هراس داشته‏

است و لذا خداوند وعده مى‏دهد او را از شرّ مردم حفظ کند. البته روشن است پیامبر اسلام از اینکه جان خود را در راه خدا فدا کند، هراسى نداشته است و لذا در تمام جنگ‏ها در صف مقدّم جبهه حضور داشت، بلکه این امر به گونه‏اى بود که پیامبر احتمال مى‏داد برخى از مردم آن را نپذیرند و موجب فتنه و درگیرى میان مسلمانان گردد که بیش از آنکه به جان پیامبر ضرر رساند، به مکتب او ضربه وارد سازد. و لذا ادامه آیه مى‏فرماید: (إِنَّ اللَّهَ لایَهْدِى الْقَوْمَ الْکافِرین) یعنى خداوند اجازه نمى‏دهد کسانى این امر مهم را انکار مى‏کنند، به هدفشان برسند و تهدیدى براى تو و برنامه‏هاى تو باشند.

در اینجا سه سؤال مطرح است:

1. این امر مهم چه چیزى بود که پیامبر تا سال آخر عمرش بیان نکرده بود؟

2. چه امرى بود که اگر پیامبر آن را نمى‏گفت، زحمات 23 ساله‏اش به هدر مى‏رفت؟

3. چه امرى بود که پیامبر از گفتنش هراس داشت؟

این مطلب هر چه باشد، جزء دین است، اما از اصول دین یا فروع دین؟ تک تک آنها را بررسى مى کنیم تا به نتیجه برسیم.

اصول دین، توحید است و نبوت و معاد. آیا مى‏شود گفت که در این 23 سال، پیامبر (ص) «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏» را به مردم یاد نداده بود؟! اولین کلمه اى که به‏

مردم آموخت، این بود: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا». پس این امر مهم توحید نیست.

قطعا نبوت هم نیست، زیرا معنا ندارد کسى که حدود دو ماه دیگر رحلت مى کند، بگوید: مردم! من پیامبرم! آیا تا آن زمان به مردم نگفته بود: من پیامبرم!

راجع به معاد هم، پیامبر از همان روزهاى اول بعثت مردم را از دوزخ هشدار مى‏داد و تمام سوره هاى مکى خبر از معاد مى دهند. پس آنچه پیامبر باید در آخر عمرش اعلام کند، وقوع قیامت نیست.

اما فروع دین: آیا پیامبر (ص) تا دو ماه مانده به رحلتش از نماز نگفته بود؟! و یا آن حاجیان که از

مکه برمى‏گشتند تارک الصلاه بودند؟! قطعا آن مطلب نماز نبود. روزه، جهاد، خمس و زکات هم، هشت سال قبل، یعنى سال دوم هجرى قانون آنها صادر شده بود. حج هم مراد نیست، زیرا آنها از مکه برمى‏گشتند. امر به معروف و نهى از منکر نیز بارها در دیگر آیات قرآنى مطرح و بر لزوم آن تاکید شده بود. علاوه بر آن که پیامبر از بیان این امور هراسى نداشت و آن روزى که تنها بود و با بت‏ها و بت‏پرستان مبارزه مى‏کرد نترسید، حالا که بین این همه یار و مرید است، بترسد؟

سؤال: با این اوصاف، آن چیست که پیامبر صلّى الله علیه و آله تا اواخر عمرش نگفته بود، توحید و معاد و

نماز و روزه هم نیست، اگر آن چیز باشد، توحید هست، نبوت هست، نماز هست، جهاد هست، امر به معروف و نهى از منکر هست، و اگر نباشد، باقى چیزها هم نیست؟

پاسخ: باید بگوئیم آن امر، امامت است. چون اگر امامِ معصوم بود، توحید زنده است و گرنه به جاى خدا طاغوت حاکم مى‏شود. اگر رهبرِ معصوم بود، اهداف نبوت دنبال مى‏شود و اگر رهبر معصوم بود، معارف معاد بیان مى‏شود.

نکته‏اى لطیف:

در آیات قبل و بعد از این آیه نیز عبارت‏ «مَا أُنزِلَ» آمده است: در آیه 66 مى‏فرماید: «مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ‏

رَبِّهِم»، در آیه 67 فرمود: «مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ»، و در آیه 68 مى‏فرماید: «مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ». این یک امر تصادفى نیست که در سه آیه پشت سر هم، سه تا «مَا أُنزِلَ» آمده باشد. مورد اول و سوم مربوط به کتاب آسمانى است، که مردم باید آن را به پا دارند تا از برکات آن در دنیا و آخرت بهره‏مند شوند. و مورد دوم مربوط به رهبرى جامعه است که باید از سوى خدا تعیین گردد و پس از پیامبر، در قالب امام سرپرستى جامعه را بر عهده گیرد.

مهندسى قرآن را ببینید، خدا امامتِ على بن ابیطالب را گذاشته است بین دو کتاب آسمانى! در یک آیه مى‏گوید: کتاب خدا را به‏پا دارید، وضع اقتصادیتان‏

خوب مى‏شود. و در آیه دیگر مى‏فرماید: اگر کتاب آسمانى را به‏پا ندارید، هویت ندارید و هیچید. و در میان این دو آیه مى‏گوید: اى پیامبر! على را معرفى کن. یعنى کتاب آسمانى و امام معصوم در کنار هم. چنانکه پیامبر در حدیث ثقلین فرمود: «انّى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى»

2. آیه اکمال دین‏

 «... الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً ...» مائده/ 3

امروز کافران از دین شما مأیوس شدند، پس از آنان نهراسید و از من پروا داشته باشید. امروز دین شما را

کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم و اسلام را به عنوان دین براى شما پسندیدم.

این جملات در میان آیه‏اى قرار گرفته که آغاز و پایان آن مربوط به خوردنى‏هاى حرام همچون گوشت مردار و خوک است. اما روشن است بیان این مطالب که قبلا نیز در قرآن آمده بود: (در سوره هاى انعام، بقره و نحل)، حرف تازه‏اى نیست و موجب اکمال و اتمام دین نمى‏شود، بلکه برخى چیزها باید تکرار شوند تا مؤثر واقع شوند.

اما این چه روزى است که داراى چنین ویژگى‏هاى مهمى مى‏باشد؟

روزهاى عمر شریف پیامبر اکرم را بررسى مى‏کنیم.

ایشان در 40 سالگى به پیغمبرى مبعوث شد و در 63 سالگى رحلت نمود. در این 23 سال رسالت پیامبر، کدام روز است که این آیه با آن مطابقت داشته باشد.

1. روز بعثت: اولین روزى است که حضرت به پیامبرى مبعوث شد. هنوز اتفاقى نیفتاده است که بگوییم امروز دین کامل شد! مثل این است که روز اولى که دانش آموز به مدرسه مى‏رود، معلم به او بگوید: تو امروز فارغ التحصیل شدى!

2. روز هجرت: هنگام هجرت پیامبر از مکه به مدینه هم، نه دین کامل شده بود و نه کافران مایوس گشته بودند، زیرا از هر قبیله‏اى یک نفر آمده بود تا پیامبر را بکشند. و پیامبر على ابن ابى‏طالب را در

جاى خود نهاده بود. پس از آن نیز جنگ‏هاى بسیارى به راه انداختند.

3. روز پیروزى: مسلمانان در برخى جنگ‏ها پیروز مى‏شدند و در برخى شکست مى‏خوردند. آنجا که شکست مى‏خوردند کفار امیدوارتر مى‏شدند و آنجا که پیروز مى‏شدند دشمن مأیوس نمى‏گشت و در صدد حمله‏اى دیگر برمى‏آمد.

4. روز فتح مکه: گرچه با فتح مکه، کافران از غلبه بر پیامبر اسلام مایوس شدند، اما امید داشتند با مرگ پیامبر، مسلمانان دچار ضعف گشته و آنان غالب گردند، زیرا پیامبر پسرى نداشت که ادامه دهنده راه او باشد.

5. روز نصب امام: روشن است هیچ موضوعى نیست که مایه ناامیدى کامل دشمنان گردد، جز تعیین جانشین، آن هم جانشینى همچون على ابن ابى‏طالب که شجاعت و زکاوت او مورد پذیرش همه، از دوست و دشمن بود. و این امر در روز هجدهم ذى‏الحجه در سرزمین غدیر خمّ اتفاق افتاد و حضرت على علیه السلام به امامت مسلمین منصوب گردید. کسى که امام خمینى درباره‏اش فرمود: اگر پیامبر صلّى الله علیه و آله هیچ کارى نمى‏کرد و فقط یک على علیه السلام تربیت مى‏کرد، کافى بود.

نکات لطیف‏

1. قرآن در سه مورد مى‏گوید: در آینده نعمت را بر شما تمام خواهم کرد. یک جا پس از تغییر قبله است که مى‏فرماید: «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتى عَلَیْکُمْ» (بقره/ 150) در فتح مکه نیز مى‏گوید: «وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ» (فتح/ 2) در پایان آیه کسب طهارت براى نماز نیز مى‏گوید: «وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُم» (مائده/ 6) اما در آیه غدیر خم مى‏فرماید: «أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى» نعمتم را بر شما تمام کردم. یعنى با نصب امام، نعمت الهى بر مردم کامل شد.

2. سه مرتبه در قرآن آمده است‏: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» (توبه/ 33، فتح/ 28، صف/ 9) یعنى اسلام بر همه‏ ادیان غالب شده و کره زمین را خواهد گرفت. اما کدام اسلام؟ این آیه مى‏فرماید: اسلامى که کره زمین را فرامى‏گیرد، اسلامِ غدیرخم است، زیرا در آیه غدیر خم فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمْ الْإِسْلَامَ دِینًا» یعنى اسلامى را که در غدیر خمّ کامل کردم، به عنوان دین براى شما پسندیدم. آن وقت راجع به آینده جهان مى‏گوید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضْ ... وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُم» (نور/ 55) خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، وعده داده است که‏ حتماً آنان را در زمین جانشین [خود] قرار دهد، ...

و آن دینى را که برایشان پسندیده است براى آنان مستقر کند.

در غدیر خم مى‏گوید: «رَضِیتُ»، و در مورد حکومت بر زمین مى‏گوید: «ارْتَضى‏»، ریشه هر دو یکى است. پیداست مکتبى که مى‏تواند همه دنیا را زیر پرچم خودش جمع کند، مکتب اهل بیت علیهم السلام است.

3. نکته لطیفى از یک طلبه جوان یمنى یاد گرفتم. این یمنى مى‏گفت سنّى و شیعه همه قبول دارند که در آخر الزمان فردى از نسل پیامبر قیام مى‏کند که نامش مهدى است و جهان را از ظلم و جور پاک ساخته و حکومت عدل اسلامى را برپا مى‏سازد.

مى‏گوییم: شما که قیام مهدى را قبول دارید، و

مى‏گویید امام با نظر مردم انتخاب مى‏شود، خوب رأى بدهید و مهدى را مشخص کنید. مى‏گویند: نه، مهدى را باید خدا تعیین کند. مى‏گوییم: چطور شد اولین امام را شما تعیین کردید، آخرین آنها را خدا تعیین کند؟ اگر امامِ جامعه را باید خدا تعیین کند، هم اولش با خداست، هم آخرش. شما به امام اول که مى‏رسید، مى‏گویید: مردم جمع شدند و بزرگان اجماع کردند و خلیفه انتخاب شد، مى‏گوییم: اگر اولى را رأى دادید، رأى بدهید و یک مهدى انتخاب کنید! چطور تعیین آخرین حاکم جهان به عهده خداست و اولین آنها به عهده مردم؟

اصلا تعیین امام، کار خداست نه مردم. قرآن مى‏گوید:

 «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَه» (قصص/ 68) پروردگار تو هر چه را بخواهد مى‏آفریند و برمى‏گزیند، و آنان [در این امور] اختیارى ندارند.

البته قرآن در جاى دیگر مى‏گوید: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» (شورى/ 38) «أَمْرُهُمْ‏» یعنى کارهایى که مربوط به مردم است، باید به صورت شورا انجام شود، اما امامت، «أَمْرُهُمْ‏» نیست، بلکه‏ «أَمْرُ الله‏» است، کار خداست. خداوند وقتى حضرت ابراهیم را امام کرد، فرمود: «إِنِّى جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (بقره/ 124) من که خدا هستم، تو را امام مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از ذریه و نسل من نیز امام قرار ده، خدا فرمود:

 «لَا یَنَالُ عَهْدِى الظّالِمیِن‏» عهد من به ظالم نمى‏رسد. یعنى هر کدام از فرزندان تو که ظالم باشند، به مقام امامت نمى‏رسند. پس امامت عهد خداست و عهد خدا مشورتى نیست، امر مردم مشورتى است. در جاى دیگر هم مى‏فرماید: «أَوْفُوا بِعَهْدى أُوفِ بِعَهْدِکُم» (بقره/ 40) شما به عهد من وفا کنید، من هم به عهد شما وفا مى‏کنم. اگر شما آن امامى را که من گفتم پیروى کردید، من هم به پیمانى که با شما دارم وفا کرده و شما را در دنیا سعادتمند کرده و در آخرت به بهشت جاودان خواهم برد.

قرآن در جاى دیگر مى‏فرماید: «ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ‏

مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبیناً» (احزاب/ 36) هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و رسولش به کارى فرمان دهند، براى آنان در کارشان اختیارى باشد و هر که خدا و فرستاده‏اش را نافرمانى کند، قطعاً دچار گمراهىِ آشکارى گردیده است.

وقتى خداوند مى‏گوید: پس از پیامبر، علىّ امام جامعه است، دیگر کسى نمى‏تواند بگوید انتخاب خلیفه با ماست. و امروز نمى‏توان گفت این یک امر تاریخى بود که گذشته است و ما باید خودمان فکرى کنیم و چاره‏اى بیندیشیم. ما در زمان غیبت امام معصوم بسر مى‏بریم و وظیفه داریم از کسانى که آن‏

حضرت مشخص فرموده تبعیِت کنیم. عالمان پرهیزکار، خیراندیش و به دور از هوى و هوس که امام زمان علیه السلام ولایت جامعه را به آنها سپرده است.

 

       

                                

 

۰۱ آبان ۹۲ ، ۱۹:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عباس حیدری