تغییر خوب است،اما آن تغییری که سازنده باشد.نه مخرب

رضاشاه هم در فکر تغییرات بود.اما به کدام سمت...

مطلب زیر را بخوانید.به نقل از خانم دولتشاهی (از همسران رضاشاه):

در آن زمان، کلیه طبقات مردم پایبند به اصول اخلاقی خاصی بودند. خانمها در کوچه و خیابان کمتر رفت و آمد می‌کردند. مسأله چادر نبود و اکثر زنان در آن روزگار چاقچور داشتند که نوعی روبنده بود. در چنان اوضاع و احوالی یک دفعه، با زور و اعمال قدرت، دستور رفع حجاب داده شد. به همین دلیل هم با عکس‌ العمل شدید مردم روبه‌رو شد. یادم می‌آید ما حتی موقعی که در اتومبیل نشسته بودیم و حجاب نداشتیم، از دیدن عابران خجالت می کشیدیم. این موضوع، مربوط به طبقه خاصی نبود و عموم مردم از این دستور در رنج و عذاب بودند. آن روزها رضاشاه دستور داده بود که همه ما باید بی حجاب باشیم. این کار اول بسیار مشکل بود؛ خجالت می‌کشیدیم و خیلی ناراحت بودیم. اوایل کلاه‌ پوست سرمان می گذاشتیم و پالتو پوست با یقه بلند می‌پوشیدیم. سعی می‌کردیم کمتر در انظار ظاهر شویم و به همین دلیل اغلب به بیرون شهر می‌رفتیم. یادم می آید در آن روزها معمولاً به باغ حسام‌السلطنه در اکبرآباد می‌رفتم تا ناچار نباشم در انظار عموم مردم بی حجاب باشم. چون از خودمان اختیار نداشتیم مجبور به اطاعت از دستور شده بودیم.

اما این شروع داستان نیست و پایان آن هم نیست.

چند سکانس قبل تر:

مردی است که شرم می کند.او خجالت می کشد که چگونه کت بپوشد در حالی که قبلا چوغا( بلندپوش قوم بختیاری)می پوشید.و واقعا پوشاننده بود.گویا نوعی لباس بی حیایی به تن می کند.

آری این قانون یکسان سازی لباس مردان مقدمه است تا حجاب را بردارد. اما چگونه؟ باید از مردان شروع کرد...

و هزاران سکانس دیگر که الان مجال گفتن نیست.ادامه دارد.

 

-----------------------

1.سایت باحجاب

2.سایت مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی