1. هر کس از خدا فرمان ببرد، از او فرمان برند.
مَن أطاعَ اللّه َ یُطاعُ (تحف العقول، ص 482)
******************
2. عاقّ [والدین]، نادارى در پى دارد و به خوارى مى کشاند. 
العُقوقُ یُعقِبُ القِلَّةَ و یُؤدِّی إلَى الذِّلَّةِ (بحار الأنوار ، ج 74 ، ص 84)
******************
3. خشم بر کسى که اختیارش به دست تو نیست، نشانه ناتوانى و بر آن که اختیارش به دست تو است، مایه سرزنش است.
الغَضَبُ عَلى مَن لاتَملِکُ عَجزٌ و عَلى مَن تَملِکُ لَومٌ (مستدرک الوسائل، ج 12، ص 11)
 ******************
4. هر که بذر خوبى بکارد، شادمانى بدرود و هر که تخم بدى بیفشاند، پشیمانى مى درود. 
مَن یَزرَع خَیرا یَحصُد غِبطَةً و مَن یَزرَع شَرّا یَحصُد نَدامَةً (بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 373)
******************
5. آن که از خودش راضى شود، ناراضیان از او فراوان شوند. 
مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ کَثُرَ السّاخِطونَ عَلَیهِ (بحار الأنوار ، ج 72 ، ص 316)
******************
6. امام هادى علیه السلام به مردى از اهالى رى که به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بود فرمودند : اگر قبر عبد العظیم را در شهر خود زیارت کنى ، چنان است که گویى امام حسین علیه السلام را زیارت کرده اى.
أما إنَّکَ لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیم عِندَکمُ لَکُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ علیه السلام (کامل الزیارات ، ص 324)   
******************
7. اى آن که درماندگان او را مى خوانند و اجابتشان مى کند، بیم ناکان به او پناه مى برند و امانشان مى دهد، مطیعان او را عبادت مى کنند و سپاسشان مى گوید و شاکران او را سپاس مى گویند و پاداششان مى دهد.
یا مَن دَعاهُ المُضطَرّونَ فَأجابَهُم و لَجَأ إلَیهِ الخائفُونَ فَآمَنَهُم و عَبَدَهُ الطّائِعونَ فَشَکَرَهُم و حَمِدَهُ الشّاکِرُونَ فَأثابَهُم (بحار الأنوار ، ج 85 ، ص 227)
******************
8. هر کس نهایت دوستى و رأى [نیکش] را به تو عرضه کرد، تو نیز نهایت فرمانبرى ات را به او ابراز کن.
مَن جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ و رَأیَهُ فَاجمَعْ لَهُ طاعَتَکَ(تحف العقول ، ص 483)
******************
9. حسرت کوتاهى کردن را با پیشه کردن دور اندیشى، یاد کن.
اُذکُر حَسَراتِ التَّفریطِ بِأخذ تَقدیمِ الحَزمِ(بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 370)
******************
10. کسى که از خدا اطاعت مى کند، از خشم مردم باکى ندارد.
مَن أَطاعَ اللّه َ لَم یُبالِ سَخَطَ المَخلُوقِینَ(بحار الأنوار ، ج 71 ، ص 182)
******************
11. توانگرى، کمىِ آرزو و رضایت به چیزى است که تو را بسنده است.
الغِنى قِلَّةُ تَمَنّیکَ وَ الرِّضا بِما یَکفیکَ (بحار الأنوار ، ج 75، ص 109)
******************
12. از شرّ کسى که خودش را سبک شمارد ایمن مباش.
مَن هانَت عَلَیهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّهُ (تحف العقول ، ص 483)
******************
13. از کسى که رابطه ات را با او گسسته اى صمیمیّت مخواه و از کسى که به او وفا نکرده اى، وفا طلب مکن.
لاتَطلُب الصَّفا مِمَّن کَدرتَ عَلَیهِ و لاَ الوَفاءَ لِمَن غَدَرتَ بِهِ (بحار الأنوار، ج 78، ص 37)
******************
14. هرگاه به برادرت اعتماد کردى، به جاى مدح و ثنا [در ظاهر] نیّتت را [در باطن] نیکو کن.
إذا حَلَلتَ مِن أخیکَ فی مَحَلِّ الثِّقَةِ فَاعدِلْ عَنِ المَلَقِ إلى حُسنِ النِّیَّةِ (بحار الأنوار، ج 78، ص 369)
******************
15. خودپسندى، آدمى را از دانش جویى باز مى دارد و به ناسپاسى وانکار حق مى خواند.
العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ، داعٍ إلَى الغَمطِ والجَهلِ (بحار الأنوار، ج 72، ص 199)
******************
16. ریشخند کردن، شوخى کم خردان و کردار نادانان است.
الهَزءُ فُکاهَةٌ السُّفَهاءِ و صِناعَةُ الجُهّالِ (بحار الأنوار، ج 75، ص 147)